عکسهای خونه بیشتر از هر چیزی به وجد میارنم و میتونم مدتها توی پینترست نگاشون کنم و هربار بیشتر غرق بشم، میتونن بهم انگیزه بدن که سگدو بزنم واسه داشتن گوشههای دنج و خونهای که هر جای دور یا نزدیک بری، برگشتن بهش هست و از معدود چیزهای ثابتیه که انتظارت رو میکشه.
سفر قشنگه اما ترجیح من به ساختن و داشتن خونه و گوشههای دنجم، بعد پول جمع کردن واسه سفره، تا که تو هر سفری بدونم خونهی قشنگم انتظارم رو میکشه.
دیروز داشتم فکر میکردم چرا انقدر باید واسه خونهی خودم رو خریدن دارم و انقدر هم زود؟ واجبه فشار سنگینی رو از جهت روانی متحمل شم براش وقتی هنوز لزوم انچنان نداره؟
شل کردن خوبه، شل کردن همیشه جوابه. درس خوندن هم خوبه و جوابه بهتره برم ادامهی درسهارو بخونم تا که خواب استیبل دیشب ادامه دار باشه برام بلخره.
اگر برات سواله که هر بار باید لوکیشن بدم؟ و لازمه بگم که آره، نشستم روی و نه پشت میزی که چسبوندیش به دیوار تا که راحت تر بشینی و تکیه بدی، معشوق ِ جان به بهار آغشتهی محسن نامجو گوش میدی و دهنت مزهی لواشک تلخ و ترش ل سیب جنگلیای مامان رو داره!
تا قبل خواب خوب پیش رفتی و حالا داری گند میزنی به وقتت:)) هی پاز میکنی تایمر رو و کارای متفرقه میکنی، تازه، این روزا همه ش گشنته:))
بکذریم، باید تصمیم بگیری که یک دوره کافیه یا که دو تارو باید برسونی؟ آخه ترجیح من دو دور مرور ۹۸ عه.. شاید بهتر باشه به یاس پی ام بدم؟! هوم.
لعنت به دانشگاه و کارای ح